آنکه تیر و مانند آن را از آهن بگذراند، کنایه از قوی، نیرومند، برای مثال شمار سپه آمدش صدهزار / همه شیرمردان آهن گذار (فردوسی۲ - ۸۴۶) هر چیز که ازآهن بگذرد مثلاً تیغ آهن گذار، برای مثال کجا تیغ و ژوپین آهن گذار / کجا نیزه و گرزۀ گاوسار (فردوسی - ۳/۳۸۸)
آنکه تیر و مانند آن را از آهن بگذراند، کنایه از قوی، نیرومند، برای مِثال شمار سپه آمدش صدهزار / همه شیرمردان آهن گذار (فردوسی۲ - ۸۴۶) هر چیز که ازآهن بگذرد مثلاً تیغ آهن گذار، برای مِثال کجا تیغ و ژوپین آهن گذار / کجا نیزه و گرزۀ گاوسار (فردوسی - ۳/۳۸۸)
در قزوین و قمشه و سمیرم فارس نام چشمه هائی است که بزعم عوام افشاندن آب آن در مزارعی که ملخ بدانجا فرود آمده باشد سبب آمدن مرغ سار که ملخ را دفعو تباه می کند، گردد، و آن را آب مرغان نیز گویند
در قزوین و قمشه و سمیرم فارس نام چشمه هائی است که بزعم عوام افشاندن آب آن در مزارعی که ملخ بدانجا فرود آمده باشد سبب آمدن مرغ سار که ملخ را دفعو تباه می کند، گردد، و آن را آب مرغان نیز گویند
اسب گدار. اسکدار. اسکوتاری. رجوع به اسکدار شود، امم، گروه ها از یهود. - اسباط بنی اسرائیل، قبایل آن. (منتهی الارب). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام. (مهذب الاسماء). امت موسی (ع) زیرا که امت او اولاد دوازده پسر یعقوب (ع) بود. استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب مثل استعمال لفظقبایل است در بنی اسماعیل و تسمیۀ اینان به اسباط وتسمیۀ آنان به قبائل برای آنست تا فرق باشد میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق (ع). (غیاث اللغات). اسباط یعقوب، دوازده پسر او: یوسف. بن یامین. یسّاخر (یسّاکار). یهودا. شمعون. لاوی (لیوی). جادیه (گاد). ازّیر (آشیر). زبولون. نفتالی. روبن. دان. و قبایل دوازده گانه که از نسل این دوازده تنند نیز به اسباط بنی اسرائیل نامیده میشوند: قولوا آمنا باﷲ و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. (قرآن 136/2). و رجوع به عقد الفرید ج 2 ص 238، 239 وج 7 ص 298 شود. ، جمع واژۀ سبط. گیاهان تر و تازۀ نصی
اسب گدار. اسکدار. اسکوتاری. رجوع به اسکدار شود، امم، گروه ها از یهود. - اسباط بنی اسرائیل، قبایل آن. (منتهی الارب). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام. (مهذب الاسماء). امت موسی (ع) زیرا که امت او اولاد دوازده پسر یعقوب (ع) بود. استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب مثل استعمال لفظقبایل است در بنی اسماعیل و تسمیۀ اینان به اسباط وتسمیۀ آنان به قبائل برای آنست تا فرق باشد میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق (ع). (غیاث اللغات). اسباط یعقوب، دوازده پسر او: یوسف. بن یامین. یسّاخر (یسّاکار). یهودا. شمعون. لاوی (لیوی). جادیه (گاد). ازّیر (آشیر). زبولون. نفتالی. روبن. دان. و قبایل دوازده گانه که از نسل این دوازده تنند نیز به اسباط بنی اسرائیل نامیده میشوند: قولوا آمنا باﷲ و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. (قرآن 136/2). و رجوع به عقد الفرید ج 2 ص 238، 239 وج 7 ص 298 شود. ، جَمعِ واژۀ سَبط. گیاهان تر و تازۀ نصی
که از آهن گذراند تیر و جز آن را. که از آهن گذرد، تیغ و مانند آن: شماره سپاه آمدش صدهزار همه شیرمردان آهن گذار. فردوسی. بگفتش بدین تیغ آهن گذار بکینه برآرم از ایشان دمار. فردوسی. کجا تیغ و زوبین آهن گذار کجا نیزه و گرزۀ گاوسار؟ فردوسی. همیدون پیاده پس نیزه دار ابا جوشن و تیر آهن گذار. فردوسی. مرا تیر و پیکان آهن گذار همی بر برهنه نیاید بکار. فردوسی
که از آهن گذراند تیر و جز آن را. که از آهن گذرد، تیغ و مانند آن: شماره سپاه آمدش صدهزار همه شیرمردان آهن گذار. فردوسی. بگفتش بدین تیغ آهن گذار بکینه برآرم از ایشان دمار. فردوسی. کجا تیغ و زوبین آهن گذار کجا نیزه و گرزۀ گاوسار؟ فردوسی. همیدون پیاده پس ِ نیزه دار ابا جوشن و تیر آهن گذار. فردوسی. مرا تیر و پیکان آهن گذار همی بر برهنه نیاید بکار. فردوسی